2008/11/21

#249

به مناسبت دهمین سال قتلهای زنجیره ای

روز ملی شدن صنعت پشم (واجبی سابق !) بر همگان مبارک !


در اینجا به جهت آشنائی نسل جوان با چگونگی ملی شدن صنعت پشم ، نحوه وقوع این رویداد تاریخی را در زیر می آوریم :

در مرحله اول چند روزی صدا از هیچ دیواری در کل نظام در نمی آید لذا مطبوعاتی ها که خودشان قبلاً یکجور در و دیوار نظام محسوب میشدند فوراً احتمال میدهند که باید یک اتفاقی افتاده باشد . سر دبیر یکی از روزنامه های خطرناک که هنوز حالش خوب است به سر دبیر چندتا از روزنامه های خطرناک دیگر زنگ میزند بعد که می بیند حال آنها هم خوب است همگی مطمئن میشوند که یک اتفاقی حتماً افتاده . فردای آنروز یکی از روزنامه اینطور تیتر میزند : یعنی چه اتفاقی میتواند افتاده باشد ؟! دو ساعت بعد کل هیئت تحریریه آن روزنامه تا دریافت امتیاز روزنامه بعدی دنبال کار میگردند ! این اتفاق باعث میشود تا هیئت تحریریه چندتا از روزنامه های خطرناک دیگر هم با درج خبر تعطیلی روزنامه قبلی بروند تا امتیاز بعدی دنبال کار بگردند ! خاتمی گریه میکند !

تا اینجا همه مطمئن هستند که یک اتفاقی افتاده . سپس یک نفر بیکار در ستون سه افقی جدول روزنامه کیهان با این سوال مواجه میشود : نام صاحب جسدی که دیروز توی کمد پیدا شد ! وی با بدبختی پس از حل کلیه ستونهای افقی و عمودی مربوطه به نام فروهر میرسد ! ساعت ۸ شب در تهران همه دارند درباره شایعه مرگ لیلا فروهر حرف میزنند ! فردای آنروز روزنامه کیهان درباره ستون سه افقی جدول دیروز سه صفحه تکذیبیه چاپ میکنند ! پس فردا هیئت تحریریه روزنامه قبلی در روزنامه بعدی شان ابتدا یک کمی درباره جبهه ملی حرف میزنند بعد یک کمی درباره اعضایش حرف میزنند بعد همه را میفرستند که جدول پریروز روزنامه کیهان را حل بکنند بعد دوباره تا دریافت امتیاز روزنامه بعدی دنبال کار میگردند ! فردای آنروز خاتمی به دانشگاه تهران میرود و گریه میکند !

در اینجا رهبری فوراً به وزیر اطلاعات دستور میدهد که دنبال قاتل بگردد . دو ساعت بعد معظم له یادش می افتد که رئیس جمهور باید به وزیر اطلاعات دستور بدهد نه او ! مردم از طریق چندتا روزنامه دیگر که از فردا تحریریه اش باید دنبال کار بگردند متوجه ارتباط وزیر اطلاعات با رهبری و ارتباط چندتا قاتل بالفطره با وزیر اطلاعات و همچنین ارتباط نزدیک خاتمی با دستگیره در میشوند ! ملت ایران ذهن خیلی خلاقی دارند : دو دقیقه ای ربط این چیزها را به هم پیدا میکنند ! حسین الله کرم معروف به شعبان مخدار نصف اهالی بیروت را می آورد تا نصف اهالی تهران را کتک بزنند . ذوالقدر نبش میدان فلسطین در جائی که مشرف به ریاست جمهوری باشد یک مسلسل سنگین نصب میکند و میگوید آی نفس کش ! مردم آرزو میکنند که کاش بچه هایشان بجای دانشجو عمله شده بودند ! خاتمی در اتاق کارش گریه میکند !

سپس یک گزارش تصویری از بادمجان و فک های پیاده شده مردم در یکی از روزنامه هائی که پنج دقیقه پیش باز شده به همه نشان میدهد که اگر بخواهند به سعید امامی گیر بدهند پنجه بوکس چقدر درد دارد ! این "روز" نامه وجه تسمیه جالبی دارد چون فقط همان یک روز منتشر میشود ! قوه قضائیه به همه اعلام میکند که یک پرونده برای رسیدگی به این قضیه باز کرده ولی آیت الله یزدی پرونده را به شیرین عبادی نشان نمیدهد و او هم میرود به همه میگوید که یزدی خالی می بندد ! مانور سراسری میثاق با لب تشنه و خشتک پاره عاشورائیان به مدت یک هفته برگزار میشود . این مانور بدلیل استقبال زیاد مردم تا آخر سال تمدید میشود ! خاتمی هنوز دارد گریه میکند !

یکسال بعد قضیه در حمام اوین از حالت جنائی خارج شده و سکسی میشود ! مردم متوجه میشوند که واجبی ارسنیک دارد و ارسنیک هرچی که هست هم بدرد پشم میخورد هم کشک ! و به این ترتیب همینطور کشکی کشکی پرونده قتل یک عده میشود پشم ! خاتمی باز هم گریه میکند ! بعضیها میگویند گریه های این پشم است بعضی هم میگویند گریه میکند که میکند ، به پشمم !