2010/08/20

#805

برای محبوبه کرمی

به وثیقه‌ یک شاخ نبات و سند خونه بابات آیا بنده وکیلم ؟!


از آنجا که در حال حاضر تقریباً نصف جمعیت ایران هر کدام بعد از شش ماه بی‌خبری و نگرانی الآن با هشتصد میلیون وثیقه کاملاً آزادند که هر کاری دلشان می‌خواهد بکنند ، پیش خودمان فکر کردیم همینجوری که پیش برود اگر خدای نکرده فردای روزگار یک خواستگاری چیزی اتفاق افتاد ملاک برای پسند آقا داماد و چشم هم چشمی جلوی فک و فامیل و در و همسایه احتمالاً بشود مدت حبس و اندازه‌ی وثیقه ! فلذا گفتگوی سه خانم محترم در پارک که بزودی اتفاق می‌افتد در زیر می‌آید :

اولی : واه واه واه شهین جون ! یه خواستگار خوب واسه دخترم پیدا شده نمیدونی چه لعبتیه ، پسره شیش سال حبس داره دویست میلیون وثیقه .
دومی : اوا خواهر ! دویست میلیون هم شد وثیقه ؟! اون هفته واسه دختر عمه فی فی خواستگار اومده پسره هشتصد میلیون وثیقه‌شه تازه هنوز دادگاه سه تا اتهام دیگه‌شم تشکیل نشده .
سومی : خبه خبه جمعش کنین ! زندگی باید با تفاهم شروع بشه . الآن همینکه دختر و پسر هر دو تحت تعقیب باشن بزرگترین نقطه مشترک برای شروع زندگیشونه .
اولی : اوا مهین جون ! یعنی میگی پسر اصلاً نباید وثیقه داشته باشه ؟ خب من دخترمو به چه تضمینی بسپرم دستش ؟ اگه برنگرده زندون سر دخترم بلا بیاد چه خاکی باید سرم کنم اونوخ ؟!
سومی : نه عزیزم ! منظورم این نبود که پسر اصلاً نباید وثیقه داشته باشه . فقط میگم وثیقه جوری باشه که باباش بتونه بده . من فکر میکنم برای شروع یه زندگی نباید اینهمه ریخت و پاش کرد . به نظر من واسه یه زندگی ساده سیصد چهارصد میلیون وثیقه کافیه .
دومی : ایششش ! مردم خواستگار میاد واسه دخترشون با طبق طبق وثیقه ، همین طبقه بالائیه اقدس خانوم خواستگار اومده بود واسه دخترش ، پسره هزار ماشالله هزار ماشالله تو سه تا روزنامه کار میکرده بخاطر هر سه رفته زندون ، هم موبایلش کنترله هم ایمیلش هم فیس بوکش دوتا از دنده‌هاشم زدن شکستن تازه میگن کهریزک هم رفته . اونوقت مهین جون میگه سیصد چهارصد میلیون وثیقه کافیه .
اولی : اوا شهین جون ! دختر دسته گلمو که نمی‌خوام ببرم بنیاد جانبازان ! واسه من همین که پسره مثل آقاها سه ماه انفرادی کشیده باشه کافیه . حالا اگه اعتصاب غذائی هم بود که چه بهتر . اگه نبود هم اووووه ، حالا اینا تو زندگیشون هزارتا از این زندانا پیش میاد برای اعتصاب غذا به اندازه کافی فرصت دارن .
سومی : ای قربون دهنت خواهر ! فقط حواست باشه درباره پسره خوب تحقیق کنی ببینی هم سلولیش کی بوده ، با کی میرفته دادگاه ، با کی می‌اومده ، عمومی هم بوده یا فقط انفرادی ، یه وخ نکنه از این اعترافیا باشه که با بازجو همکاری میکرده‌ها ! فردای زندگی یهو دیدی با بازجوی دخترت هم همکاری کرد ! از ما گفتن !